داستان کوتاه انگلیسی شماره15(مبتدی)
pv آپارات تلگرام اينستا حمايت تماس

کد اخبار


اسلاید شو


تعمیرات جعفری
( 09376346507 پشتیبان آنلاین با پیامک)

داستان کوتاه انگلیسی شماره15(مبتدی)

The magic paintbrush

قلم موی سحرآمیز
Rose loved drawing. She was very poor and didn’t have pens or pencils.
رز عاشق نقاشی بود. او خیلی فقیر بود و هیچ خودکار و مدادی نداشت.
She drew pictures in the sand with sticks.
او با چوب روی ماسه نقاشی می کشید.
One day, an old woman saw Rose and said, ‘Hello! Here’s a paintbrush and some paper for you.’
روزی از روزها پیرزنی رز را دید و گفت: «سلام! بیا این قلم مو و کاغذها رو بگیر. مال تو.»
‘Thank you!’ smiled Rose.
رز با لبخندی گفت: «خیلی ممنون!»
She was so happy.
رز خیلی خوشحال بود.
‘Hmmm, what can I paint?’ she thought.
با خود فکر کرد: «بذار ببینم، چی بکشم؟»
She looked around and saw a duck on the pond.
اطراف را نگاه کرد و اردکی را در برکه دید.
‘I know! I’ll paint a duck!’
«فهمیدم! یه اردک می کشم!»
So she did. Suddenly, the duck flew off the paper and onto the pond.
همین کار را کرد. ناگهان اردک از کاغذ به بیرون پرید و به سمت برکه پرواز کرد.
‘Wow!’ she said. ‘A magic paintbrush!’
او گفت: «وای! این قلم مو سحرآمیزه!»
Rose was a very kind girl and she painted pictures for everyone in her village.
رز دختر خیلی مهربانی بود و برای همه­ی اهالی روستایش نقاشی کشید.
She painted a cow for the farmer, pencils for the teacher and toys for all the children.
او برای کشاورز گاوی نقاشی کرد و برای معلم مداد و برای همه بچه ها اسباب بازی کشید.
The king heard about the magic paintbrush and sent a soldier to find Rose.
پادشاه از قلم موی سحرآمیز با خبر شد و سربازی فرستاد تا رز را پیدا کند.
‘Come with me,’ said the soldier.
سرباز گفت: «با من بیا.
‘The king wants you to paint some money for him.’
پادشاه می خواد براش مقداری پول نقاشی کنی.»
‘But he’s already rich,’ said Rose.
رز گفت: «ولی اون که ثروتمنده.»
‘I only paint to help poor people.’
«من فقط واسه آدمای فقیر نقاشی می کشم.»
But the nasty soldier took Rose to the king.
اما سرباز بدجنس رز را پیش پادشاه برد.
‘Paint me a tree with lots of money on it,’ he shouted.
او داد زد: «برای من درختی بکش که رو شاخه هاش پر از پول باشه.»
Rose was brave and said, ‘No!’
رز شجاع بود و گفت: «نه!»
So the king sent her to prison.
به همین خاطر پادشاه او را زندانی کرد.
But Rose painted a key for the door and a horse to help her escape.
اما رز یک کلید برای باز کردن در و یک اسب برای فرار کردن از آنجا نقاشی کرد.
The king chased after her.
پاشاه او را تعقیب کرد.
So she painted a big hole, and splat!
The king fell in.
رز هم چاله بزرگی کشید و تالاپ!
پادشاه در چاله افتاد.
Today, Rose only uses her magic paintbrush to help people who really, really need help.
حالا رز فقط از قلم موی سحرآمیز برای کمک به آدمهایی استفاده می کند که خیلی خیلی به کمک نیاز دارند.

 

کپی ونشرباذکرمنبع

www.vwork.lxb.ir



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 15 / 2 / 1398برچسب:, ] [ 6:23 PM ] [ vwork ]
[ ]
صفحه بعد هر گونه سواستفاده از محتواي اين سايت پيگيرد قانوني خواهد داشت ! تمام حقوق اين سايت براي وي ورک محفوظ است !